غزل شمارۀ 1005
1. تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور از درت گردم
2. مرا پروانه خود کن که بر گرد دسرت گردم
3. لب از تاب تبت خشک و دو چشم از گریه گشته تر
4. فدای آن لبان خشک و چشمان ترت گردم
5. بخور عود و شکر برنتابد آن دل نازک
6. بسوزم جان شیرین و بخور مجمرت گردم
7. چو مورم آرزو باشد که میرم در فدای تو
8. مگس وارم طمع نبود که گر شکرت گردم
9. مرا کشتی ز غم بهر خدا حرفی بگو با من
10. چو اهلی زنده دیگر از لب جانپرورت گردم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده