غزل شمارۀ 1053
1. شدم بازیچه طفلان که در هرجا که بنشینم
2. صد آهو چشم چون مجنون بگرد خویش می بینم
3. شبی خواهم ببزمت آیم آنساعت که می نوشی
4. حریفان تو برخیزند و من تا روز بنشینم
5. نخواهم کس نشیند در رهت کز پا کشد خاری
6. بهل تا خاک راهت را بمژگان جمله برچینم
7. بنازم میکشی پنهان و گر قصدم کند غیری
8. نمایی مهربانیها که دشمن میرد از کینم
9. بنومیدی خوشم اهلی کزین تلخی فرو خوردن
10. خوش آید دردمندان را حکایتهای شیرینم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده