اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 108

1. بسکه به دل می زنم سنگ که دلدار رفت

2. کار دل از دست شد دست هم از کار رفت

3. حال چه پرسی زمن از هجر سوخت

4. کار به مردن کشید قصه ز گفتار رفت

5. بود مرادم که زود شب بشود روز وصل

6. کی به مراد کسی چرخ ستمکار رفت

7. عمر گرانمایه رفت هجر در آمد زدر

8. پای گریزم نماند قوت رفتار رفت

9. ساقی مجلس برفت بزم بر آمد بهم

10. گل زچمن شد برون رونق گلزار رفت

11. اهلی اگر جان کنی صرف سگانش رواست

12. زانکه در آن حلقه دوش ذکر تو بسیار رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب تیره شبدیز لهراسپی
* بیاورد با زین گشتاسپی
شعر کامل
فردوسی
* گنج زر گر نبود کنج قناعت باقیست
* آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
شعر کامل
حافظ
* سطری از دفتر سرگشتگی مجنون است
* گردبادی که ازین دامن صحراست بلند
شعر کامل
صائب تبریزی