غزل شمارۀ 1185
1. از در کعبه چه حاصل به در یار نشین
2. روی بر دوست کن و پشت بدیوار نشین
3. گر دلت تیره بود رشته تسبیح چه سود
4. سینه صافی کن و در حلقه ز نار نشین
5. در صف میکده سجاده نگنجد ایشیخ
6. بفکن این بار غم از دوش و سبکبار نشین
7. اینزمان کان قد رعنا به خرامش برخاست
8. یکدم ای کبک خرامنده ز رفتار نشین
9. منکه با یار نشینم ز جهانم چه خبر
10. گو بطعنم همه بر خیز و در انکار نشین
11. وصل یوسف طلبی پرده ناموس بدر
12. چون زلیخا بدر آ بر سر بازار نشین
13. کار ما از صف مسجد نگشاید اهلی
14. یک قدم پیش نه و در صف خمار نشین
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده