غزل شمارۀ 1292
1. چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی
2. که بسجده وی افتم ز کمال می پرستی
3. بشکست خودپرستان سگ پیر میفروشم
4. که سفال دردی او شکند سفال هستی
5. ز گدایی دردل سر پادشاهیم نیست
6. که بلند همتان را نبود هوای پستی
7. چو سبو پر است ساقی بقدح شراب اولی
8. نخورد فراخ روزی غم روز تنگدستی
9. ز تو خوشدلیم اهلی بهمین که دامن از می
10. همه کس بآب شوید تو بگریه های مستی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده