غزل شمارۀ 1384
1. دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی
2. گویی که شربتی ز می کوثرم دهی
3. تلخ است بیتو زندگی من مگر که تو
4. از وصل خویش زندگی دیگرم دهی
5. مستسقیم من و تو طبیب زلال وصل
6. چندانکه بیشتر طلبم کمترم دهی
7. ای من سگ تو درد سفالی کرم کنم
8. من کیستم که باده ز جام زرم دهی
9. طوطی صفت طمع نکنم کز شراب لعل
10. مستم کنی و در شکرستان سرم دهی
11. خواهم که یکنفس بنشینی برابرم
12. ساقی شوی ز نرگس خود ساغرم دهی
13. لب تشنه ام چو اهلی و از جرعه لبت
14. یکقطره ز آن به است که صد گوهرم دهی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده