اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 234

1. نرگس رعنا اگر چشم و چراغ گلشن است

2. لاله یی کز خون دل دارد نشان چشم من است

3. حاجت گفتن ندارد حال من ای شمع حسن

4. قصه جانسوزی پروانه حرفی روشن است

5. دست چون در خون من دارد! اگر با دیگری

6. دست در گردن کند خون منش در گردن است

7. آتش غم ساقیا ننشاند الا آب می

8. رحم کن ای ابر رحمت کاتشم در خرمن است

9. جیب آن دارد از پیراهن یوسف نشان

10. گکوری ایبرا در اینهمان پیراهن است

11. حال سوز دوستان ای شمع میدانی ولی

12. من از آن سوزم که چشمت بر زبان دشمن است

13. نگسلم اهلی به جور از دامن آن گل چو خار

14. هر کجا خواهد شدن دست منش در دامن است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از ترکتاز عشق کسی جان نمی برد
* این سیل بر خرابه وآبادمی زند
شعر کامل
صائب تبریزی
* بدخواه تو خود را به بزرگی چو تو داند
* لیکن مثلست آنکه چناری و کدویی
شعر کامل
انوری
* مجال صبر تنگ آمد به یک بار
* حدیث عشق بر صحرا فکندم
شعر کامل
سعدی