اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 239

1. وادی مجنون و شان، عالم آزادی است

2. از همه غم رسته است هر که درین وادی است

3. مرد ره عشق را از غم و شادی چه فکر

4. مرد نیی گر ترا فکر غم و شادی است

5. بامی همچون چراغ ظلمت غم باک نیست

6. گم نشود هر کرا پیر مغان هادی است

7. نسبت موی ترا باد بسنبل چو کرد

8. هیچ پریشان مشو کاین سخن بادی است

9. گو بنشین و مبر سعی ره کعبه هیچ

10. هر که ز کم همتی در غم بی زادی است

11. اهلی، اگر چشم یار خانه مردم کند

12. وای بر آن خانه یی کش دل آبادی است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گلی دیدم نچیدم بامدادش
* دریغا چون شب آمد برد بادش
شعر کامل
نظامی
* عندلیبان را غذای روح باشد بوی گل
* مرغ دشت است آن که عاشق بر جو و بر ارزنی ست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* این آهوی رمیده ز مردم، نگاه کیست؟
* این فتنه پیشخدمت چشم سیاه کیست؟
شعر کامل
صائب تبریزی