اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 345

1. هزار سال سفر از وجود تا عدم است

2. ولی چو بر سر جان پا نهیم یک قدم است

3. کسی که از دهنت آب زندگی ره برد

4. هزار بار بمیرد ز مردنش چه غم است

5. چو سبزه گر ههه روی زمین زبان گردد

6. که شرح درد دل ما دهد هنوز کم است

7. بشکر نعمت وصلت زبان جان باید

8. زبان ما نه سزاوار شکر این نعم است

9. کنون که درد مرا جز هلاک درمان نیست

10. گرم کشی نه ستم بلکه غایت کرم است

11. تو شاه حسنی و اهلی خراب کشتن خود

12. به تیغ جور اگر او را نمیکشی ستم است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
* زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
شعر کامل
حافظ
* آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
* حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
شعر کامل
حافظ
* تا چه در گوش درختان گفت باد صبحدم
* کز طرب شد پایکوبان سرو دست افشان چنار
شعر کامل
صائب تبریزی