اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 354

1. آن سرو هرگه از نظر من گذشته است

2. گویی که تیری از جگر من گذشته است

3. دامان ناز بر زده چون سرو میرود

4. گویی ز جوی چشم تر من گذشته است

5. بر بیستون ز تیشه فرهاد کی گذشت

6. آنها که از غمش بسر من گذشته است

7. چون سایه سوخت از اثر آتش دلم

8. خورشید اگر برهگذر من گذشته است

9. اهلی مگو حذر کن از آن شوخ سنگدل

10. اکنون که کار از حذر من گذشته است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
* من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* تا سرو قباپوش تو را دیده‌ام امروز
* در پیرهن از ذوق نگنجیده‌ام امروز
شعر کامل
شیخ بهایی
* کی بود برگ من آن نسرین بدن را کاین زمان
* همچو بلبل در زمستان بینوا افتاده‌ام
شعر کامل
خواجوی کرمانی