اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 398

1. یار اگر زان رقیبان و گرزان من است

2. گنج مهر او که مقصودست در جان من است

3. آب حیوان کز لطافت مرده را جان میدهد

4. گر خرامد بر زمین سرو خرامان من است

5. در جهان یک روز اگر طوفان نوح افتاده است

6. دمبدم در کوی او از گریه طوفان من است

7. زین چمن هرجا گل عیشی است در دست کسی است

8. هرکجا خاری بود دستش بدامان من است

9. ساقی دوران شراب نوش دادی پیش ازین

10. نوبت زهر غم است اکنون که دوران من است

11. در نهاد چرخ کین من زرشک عشق اوست

12. مهر ظاهر دارد اما خصم پنهان من است

13. من نه خود پیرانه سر اهلی گریبان میدرم

14. دست بیداد جوانی در گریبان من است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بسان دانه نارست اندر زعفران غلتان
* زشوقش اشک رنگینم که بر رخسار می آید
شعر کامل
سیف فرغانی
* دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
* مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
شعر کامل
حافظ
* ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز
* بنفشه از سمنت سربدر نکرده هنوز
شعر کامل
محتشم کاشانی