اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 420

1. ساقیا می ده که صبر و عشق مهجور از همند

2. عشق خرمن سوز و عقل خوشه چین دور از همند

3. در میان دیده و دل از مه رویت صفاست

4. زان سرای دیده و دل هردو پر نور از همند

5. حرف عقل از ما مپرس از عاقلان هم حرف عشق

6. راز هشیاران و مستان تو مستور از همند

7. او ز خون ماست و ما ز چشمش در خمار

8. چشم یار و جان عاشق مست و مخمور ازهمند

9. دل خراب از پهلوی من من خراب از دست دل

10. نیک بخت آن همنشینانی که معمور ازهمند

11. حسن تو از عشق اهلی شهره عشق او ز تو

12. لیلی و مجنون بحسن و عشق مشهور ازهمند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به تماشای سر زلف تو عقل از سر من
* نه چنان رفت که دیگر به سرم باز آید
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
* تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد
شعر کامل
حافظ
* من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
* که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
شعر کامل
حافظ