اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 428

1. خوبان همه محبوب دل و آفت جانند

2. هرچند که من وصف کنم بهتر از آنند

3. در عبد تو شیرین دهن آن طفل نزاید

4. کش چاشنی شهد محبت بچشانند

5. تیر تو نشان مردمک دیده ما کرد

6. صاحب نظران در همه عالم به نشانند

7. خون گریه کند هرکه شود واقف حالم

8. پس حال من خسته همان به که ندانند

9. از مردمک دیده ما وصف لبت پرس

10. کاندر صفت لعل لبت خون بچکانند

11. شیرین دهنان را غم فرهاد وشان نیست

12. هرچند که اینطایفه دیدیم همانند

13. غم نیست که از بهر بتان دین رود از دست

14. دین من و ایمان من این طرفه بتانند

15. اهلی که ز خوبان بود امید هلاکش

16. وقت است که از بند امیدش برهانند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو شب دامن روز اندر کشید
* درفش خور آمد ز بالا پدید
شعر کامل
فردوسی
* خون ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟
* خونبهای شبنم از خورشید می گیریم ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست
* صبح نزدیک است، در فکر شب تار خودست
شعر کامل
صائب تبریزی