غزل شمارۀ 449
1. وصلش نماند و تلخی زهر فراق ماند
2. وان چاشنی چو شیره جان در مذاق ماند
3. نیک اختران بر اوج شرف همچو آفتاب
4. بخت ستاره سوخته در احتراق ماند
5. من ترک دین گرفتم و یکرنگ بت شدم
6. زاهد نبود یکدل از آن در نفاق ماند
7. جان در هوای کوی تو از من برید دل
8. تا حشر در میان من و جان فراق ماند
9. شد در حریم وصل جهانی به اتفاق
10. محروم اهلی از دل بی اتفاق ماند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده