غزل شمارۀ 473
1. فلک بدور تو طفلی که در وجود آورد
2. کجا به مسجد و محراب سر فرود آورد
3. کسی که قبله گهش آن دو طاق ابرو شد
4. نهاد سر بزمین و ترا سجود آورد
5. دلم که کرد ز سودای عقل جمله زیان
6. زیان او همه از عشق رو بسود آورد
7. تو شاه حسنی و مهمان عاشق درویش
8. مرنج از آنکه می و نقل دیر و زود آورد
9. کباب کن دل و خونش تو می برغبت خور
10. که ناتوان تو در خانه آنچه بود آورد
11. فغان که مطرب مجلس ز نشتر مضراب
12. خراش در رگ و جان از خروش عود آورد
13. مرا چو صورت آیینه روی او اهلی
14. هزار بار عدم کرد و در وجود آورد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده