غزل شمارۀ 516
1. سر من اگر نشانی ز در کنشت دارد
2. چکنم کسی چه داند که چه سرنوشت دارد
3. بصلاح و پند مردم تن من چگونه چون خم
4. نشود سرشته می که چنین سرشت دارد
5. نرسد بدرد نوشان المی ز سیل فتنه
6. که سراچه محبت نه بنای خشت دارد
7. چو قدح کشیم رنجد چو کنیم توبه گوید
8. که هنوز عاشق ما غم خوب و زشت دارد
9. چو شراب خورد اهلی ز کف حبیب امشب
10. که حواله صبوحی به می بهشت دارد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده