اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 546

1. زد جامه چاک و سینه صافی چو مه نمود

2. گویی شکافت ابر و مه چارده نمود

3. چشمش بیک نگاه مرا کشت و زنده کرد

4. آن مه قیامتی بمن از یک نگه نمود

5. ساقی بیا که روی وی از ساغر صبوح

6. چون آفتاب از شفق صبحگه نمود

7. اول براه کعبه قدم میزدم ز شوق

8. آخر مرا به بتکده آنشوخ ره نمود

9. بر روی او چو زلف پریشان حجاب شد

10. عالم بچشم اهلی بیدل سیه نمود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هزار نعره ز بالای آسمان آمد
* تو تن زنی و نجویی که این فغان ز کجا
شعر کامل
مولوی
* با خیال یار در یک پیرهن خوابیده ام
* بر ندارد سر زبالین هر که بیدارم کند!
شعر کامل
صائب تبریزی
* ازگریه چشم هرکه چو بادام شد سفید
* نظاره بنفشه خطان است چاره اش
شعر کامل
صائب تبریزی