اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 556

1. گر نه چاه دقنت عقل زره می فکند

2. جان من یوسف دل را که به چه می فکند؟

3. در دلم جذبه مهری عجب از خال تو بود

4. که به هر ره که رود سوی تو ره می فکند

5. بر گرفتاری پروانه دلش می سوزد

6. هرکه بر شمع جمال تو نگه می فکند

7. تن بیمار من از ضعف چنان گشت که مور

8. میکشد گاه بخاک ره و گه می فکند

9. بر در صومعه اهلی چه شود اشک فشان

10. تخم امید چه در خاک سیه می فکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
* غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
شعر کامل
وحشی بافقی
* یارب مه مسافر من همزبان کیست ؟
* با او که شد حریف و کنون همعنان کیست ؟
شعر کامل
وحشی بافقی
* بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی
* خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
شعر کامل
حافظ