اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 626

1. جام وصلت بکف کج نظران نتوان دید

2. چشم خود در کف دست دگران نتوان دید

3. کامم این بس که نگاهی کنمت در گذری

4. بیش ازین کام ز عمر گذران نتوان دید

5. از رقیبان مشنو لاف خریداری خود

6. کاین بصارت ز چنین بی بصران نتوان دید

7. گنج مهری که بر او لاله صفت مهر وفاست

8. جز بویرانه خونین جگران نتوان دید

9. خبر از سوز محبت دل پروانه دهد

10. جز دل افسردگی از بی خبران نتوان دید

11. سر این نکته که شد آب حیات آن لب لعل

12. تا نکردند گل کوزه گران نتوان دید

13. عیب یعقوب مکن کانچه ز یوسف او یافت

14. بخدا کز رخ دیگر پسران نتوان دید

15. خضر اگر ز آب بقا سیر شود نیست عجب

16. سیری اما ز لب سیمبران نتوان دید

17. اهلی آن شیوه که دل می برد از اهل نظر

18. جز بچشم دل صاحب نظران نتوان دید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به بدی در همه جا نام برآرم که مباد
* خون من ریزی و گویند سزاوار نبود
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* شقایق سنگ را بتخانه کرده
* صبا جعد چمن را شانه کرده
شعر کامل
نظامی
* بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالی‌ست
* شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالی‌ست!
شعر کامل
هلالی جغتایی