اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 677

1. بسکه عاشق چشم تر بر نامه اش ناخوانده سود

2. چشم چون بگشاد تا خواند سیاهی رفته بود

3. این چه گفتار است یا رب این چه شیرین لب که او

4. هر چه گفت از لطف مهری بر سر مهرم فزود

5. دیده را آیینه رخسارت ای مه کرده اند

6. گر نه دیدار تو باشد دیده روشن چه سود

7. شب بچشم عاشق آمد سنبل خط بر رخت

8. زد چنان آهی که ماه از خرمنش برخاست دود

9. فارغیم از مسجد و میخانه بلک از کعبه هم

10. زانکه کار بسته ما از در دلها گشود

11. گر چه اهلی همچو سرو آزاده عالم بود

12. بنده او شد که از مهرش خریداری نمود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون تو در بستان برافکندی نقاب
* لاله را دل بر گل و نسرین بسوخت
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* چون گشودی به شکر خنده لب از بی مغزی
* از سر خود مشو ای پسته خندان غافل
شعر کامل
صائب تبریزی
* جان میده وداد طمع و حرص مده
* غم میخور و نان منت آلوده مخور
شعر کامل
عبید زاکانی