اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 715

1. هرچند که گفتم غم دل سود ندارد

2. میسوزم و هیچ آتش من دود ندارد

3. منت ز طبیبان نکشد خسته دلی کو

4. اندیشه مرگ و غم بهبود ندارد

5. از من که گذر کرد؟ که چون لاله بدامن

6. داغی ز سرشک جگر آلود ندارد

7. از ناله بلبل چه شکیبد دل شیدا

8. کاشفته سر نغمه داود ندارد

9. دل پیش سگ انداز که از بهر تو عاشق

10. جان را چه وجودست که موجود ندارد

11. خوشباش که هر بنده که در عشق خریدند

12. اندیشه سلطانی محمود ندارد

13. اهلی که چو پروانه شد از عشق تو سرمست

14. جز سوختن از وصل تو مقصود ندارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد
* در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
شعر کامل
حزین لاهیجی
* شعرها پیشت چنان باشد که از شهر حجاز
* با یکی خرما کسی هجرت کند سوی هجر
شعر کامل
سنایی
* مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
* که روی مردم عالم دوبار باید دید
شعر کامل
صائب تبریزی