غزل شمارۀ 808
1. اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد
2. ز کرشمه اش که داند که چه در خیال دارد
3. دل تیره بخت مارا چه سعادتی ازین به
4. که ز ما برید و اکنون بتو اتصال دارد
5. مرو ای پری ببستان دل گل بخون مگردان
6. که بسینه خارخاری گل از آن جمال دارد
7. غم هجر اگر رساند همه را بحال مردن
8. تو کجا ز ناز پرسی که کسی چه حال دارد
9. به کسی نمی نماید خضر آب زندگانی
10. ز لب تو آب حیوان مگر انفعال دارد
11. بزمین رقیب ترسم که فرو رود چو قارون
12. که کمال سر گرانی ز غرور مال دارد
13. به سگش چگونه اهلی ز کمال خود زند دم
14. که به نسبت سگ او صفت کمال دارد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده