غزل شمارۀ 840
1. کاکل شکست و شد گره کار بسته تر
2. کار دل شکسته ما شد شکسته تر
3. ابرو گشاده بود و مرا کار بسته بود
4. بر زد گره بر ابرو و شد کار بسته تر
5. اکنون طمع به خسته غم نیست کز دلش
6. آتش بلندتر شد و افغان نشسته تر
7. در انتظار روز دگر چند جان دهد
8. بیمار دل که روز به روز است خسته تر
9. بازآ که ما بیاد تو از نقش دیگران
10. دل شسته ایم و دیده ز دل نیز شسته تر
11. اهلی بیمن عشق تو ای آفتاب حسن
12. باشد همیشه روز بروزش خجسته تر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده