اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 89

1. گشاد صد دل از آن غنچه شکر خند است

2. به یک کرشمه او کار خلق در بند است

3. به خنده نمیکنت که بر دلم دارد

4. حق نمک که فزون از هزار سوگند است

5. که زلفت از دل من گر هزار بار برد

6. مرا به هر سر مویت هزار پیوند است

7. مباش غره به حسن ای پسر که مستی حسن

8. هزار یوسف مصری به چاه افکند است

9. سری به باد هر ذره رفت در ره عشق

10. شهید عشق که داند که در جهان چند است

11. چو جنگ نیست، تورا گوشمال هجران بس

12. چه احتیاج نصیحت چه حاجت پند است

13. به آب خضر نبود احتیاج اهلی را

14. کنون به درد سفال سگ تو خرسند است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش
* از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام
شعر کامل
رهی معیری
* اگر چون فندقم بر سر زنی سنگ
* ز عنابم نیابد جز تو کس رنگ
شعر کامل
نظامی
* شود به دولت او خاک شوره مهر گیا
* شود ز هیبت او سنگ خاره خاکستر
شعر کامل
انوری