غزل شمارۀ 931
1. مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق
2. افتاده باز در پی دل در کمند عشق
3. از شاخ عمر میوه شادی نچیده است
4. دستی که کوته است ز نخل بلند عشق
5. در سنگلاخ سینه من شعله های آه
6. هریک شراره ایست ز نعل سمند عشق
7. بس دل اسیر غم شد و آزاد گشت باز
8. مسکین منم هنوز چنین مستمند عشق
9. اهلی غم از عذاب قیامت نمیخورد
10. از بسکه هست سوخته و دردمند عشق
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده