غزل شمارۀ 949
1. عاشق منم که با چو تو خونخواره یی خوشم
2. قطع امید کرده به نظاره یی خوشم
3. از های و هوی مطرب و ساقی رمیده ام
4. باهایهای گریه بیچاره یی خوشم
5. مسکین من شکسته که صد زخم میخورم
6. وانگه به خنده یی ز ستمکاره یی خوشم
7. با آهویان گذار چو مجنون مرا که من
8. با همچو خود رمیده و آواره یی خوشم
9. اهلی دلم که پاره شد از غم چو بهر اوست
10. گر پاره یی به تنگم از آن پاره یی خوشم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده