اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 976

1. چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم

2. و ز سوختگی طاقت نظاره نداریم

3. چون ما دل صد پاره ز مهر تو که دارد؟

4. اینست که طالع ز تو یکباره نداریم

5. عیش دو جهان سهل بود بر دل ما لیک

6. با حسرت شیرین دهنان چاره نداریم

7. حال دل گمگشته ما شهره شهرست

8. ما خود خبری از دل آواره نداریم

9. هرچند که سرگشته ز هجریم چو اهلی

10. خوشباش که رشک مه و سیاره نداریم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود
* صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
شعر کامل
سعدی
* شبی که سرو تو شمع مزار من گردد
* چو گردباد به گردت غبار من گردد
شعر کامل
حزین لاهیجی
* پیوسته درین باغ، دلم چون گل رعنا
* رویی به بهار و رخ دیگر به خزان داشت
شعر کامل
صائب تبریزی