غزل شمارۀ 980
1. نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم
2. که گر آستین فشانی چو غبار دور گردم
3. من خسته در فراقت بکدام صبر و طاقت
4. بره فراغ پویم ز پی حضور گردم
5. مهل آنکه خاک سازد اجلم به نا تمامی
6. تو بسوز همچو شمعم که تمام نور گردم
7. من اگر بخلد یابم ز تو جنس آدمی را
8. ز قصور طبع باشد که خراب حور گردم
9. به نیاز همچو اهلی سگ میفروش بودن
10. به از آنکه مست، باری ز می غرور گردم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده