اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 995

1. تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم

2. سوختم چند گره بیهده بر باد زنم

3. منکه از طالع شوریده خود در بدرم

4. از که نالم چکنم پیش که فریاد زنم

5. غم دل چند خورم کی بود آنروز که من

6. بفراغت نفسی با دل آزاد زنم

7. هر گهم صورت شیرین نفسی پیش آید

8. ای بسا آه که بر حسرت فرهاد زنم

9. اهلی آن غنچه دهن کار بمن تنگ گرفت

10. وقت آن شد که قدم در عدم آباد زنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به نام خداوند خورشید و ماه
* که او داد بر آفرین دستگاه
شعر کامل
فردوسی
* عود اگر دود کند، بر سر آن، دامن پوش
* تا ندانند، که در مجلس ما خامی هست
شعر کامل
سلمان ساوجی
* این قطرهٔ خون تا یافت از لعل لبش رنگی
* از شادی آن در پوست چون نار نمی‌گنجد
شعر کامل
عراقی