اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 997

1. هر چند که خود دل ببلای تو سپردم

2. رحمی بکن ای ظالم بد مهر که مردم

3. سیل ستمت عاقبت از جای مرا برد

4. هر چند که در کوی وفا پای فشردم

5. مسکین من سر گشته که در وادی امید

6. هرگز به مراد دل خود راه نبردم

7. با من سخن از هیچ مگویید و مپرسید

8. کز صفحه خاطر همه حرفی بستردم

9. شاید که چو اهلی بچکد خون ز حدیثم

10. زینگونه که خون جگر از دست تو خوردم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سروبالای من آن گه که درآید به سماع
* چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد
شعر کامل
حافظ
* دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف
* لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست
شعر کامل
سعدی
* چه ماتم است ندانم نهفته در دل خاک
* که رخ به خون جگر شسته لاله می روید
شعر کامل
صائب تبریزی