اهلی شیرازی_سحر حلالسحر حلال (فهرست)

سحر حلال شمارۀ 17 : صفت ملک زاده که نامش جم بود

1. ساقی از آن نوگل باغم نواز

2. خاطر این بلبل با غم نواز

3. سوزم ازین مشعل شب سوز چند

4. تا سحر از اول شب سوز چند

5. از رخ خورشید کن آن طره باز

6. پرده کش از دیده آن جره باز

7. بازکن آنزلف دل آرا چو شست

8. گرچه شد آن بند دل اما خو شست

9. کی که چو او حاکم و والی نژاد

10. ابن عممی داشته عالی نژاد

11. همسر سرو آن گل نوخاسته

12. بر گل او سنبل نو خاسته

13. لعل وی از سبره تر خازنیش

14. حافظ آن لعل شکر خازنیش

15. از پی او کز غم او خسته بود

16. خاطرش از نشتر مو خسته بود

17. از لب خود داخل گل قند کرد

18. خسته دلی مایل گلقند کرد

19. لشکر خط تاخته بر رومیان

20. هند وی او بسته از آن رومیان

21. ناوک او را سر مه پی سپر

22. نی زده بر ناوک و بر نی سه پر

23. ماهی جان جوشن آن پیکرش

24. ناوک او رشته جان پی گرش

25. جم لقب از جمجمه افزون ز جاه

26. یوسف وی آمده بیرون ز چاه

27. جم شده هم گلرخ و هم پیلتن

28. کرده خم اندر بر جم پیل تن

29. وارث ملک از همه خیر آگهی

30. رغبت ملک آمده ویرا گهی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جای آن است که خون موج زند در دل لعل
* زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
شعر کامل
حافظ
* برخسارگان چون سهیل یمن
* بنفشه گرفته دو برگ سمن
شعر کامل
فردوسی
* چو بخشایش پاک یزدان بود
* دم آتش و آب یکسان بود
شعر کامل
فردوسی