امیر معزی_دیوانقصیده ها (فهرست)

شمارهٔ 244

1. شادیم و کامکار که شاد است و کامکار

2. میر بزرگوار به‌عید بزرگوار

3. پیرایهٔ مفاخر میران مملکت

4. فخری‌که ملک را ز نظام است یادگار

5. فتح و ظفر زکنیت و نامش طلب ‌که هست

6. بر نام و کُنیتش ظفر و فتح را مدار

7. دادش بزرگوار پدر ملک را نَسَق

8. بعد از پدر جز او که دهد ملک را قرار

9. خانه است ملک و خسرو دنیا چو قاعده است

10. الا به قاعده نشود عقد پایدار

11. رنجی که گردش فلک آورد پیش او

12. رازی نهفته بود که اکنون شد آشکار

13. ایزد بدو نمود که چون ناخوش است جبر

14. تا چون بدید جبر کند شکر اختیار

15. پیغمبران نگر که چه محنت کشیده‌اند

16. هر یک به مسکنی دگر اندر غریب‌وار

17. یونس به بطن ماهی و یوسف میان چاه

18. موسی میان تیه‌ و محمد میان غار

19. او نیز رنج دید چو ایشان نجات یافت

20. او را کنون زجملهٔ پیغمبران شمار؟

21. دولت بر انتظار نجاتش نشسته بود

22. دادش خدای هر چه همی داشت انتظار

23. شد آفتاب دولت او خالی از کسوف

24. شد آسمان حشمت او صافی از غبار

25. بادش به ‌هر چه روی کند کردگار پشت

26. بادش به‌ هر چه رای کند شهریار یار

27. پاینده باد عمرش و تابنده دولتش

28. فرخنده روز عیدش و فرخنده روزگار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برخیز طبیبا که دل‌آزرده‌ام امروز
* بگذار مرا، کز غم او مرده‌ام امروز
شعر کامل
هلالی جغتایی
* یک دست جام باده و یک دست جعد یار
* رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
* به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن
شعر کامل
حافظ