شمارهٔ 279
1. برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ
2. که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ
3. باد نوروزی با باغ همی صلح کند
4. من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ
5. سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی
6. چهکشی سر ز خط ای نوش لب سبز آرنگ
7. آهوان روی نهادند سوی سبزه و آب
8. بنه ای آهوی سیمین ز سر این خوی پلنگ
9. زاهن و سنگ همی سبزه دمد برکُه و دشت
10. نرمکن برمن مسکین دل چونآهن و سنگ
11. می آسوده بهخم اندر چون زنگ شدست
12. نه روا باشد بر آینهٔ وصل تو زنگ
13. خیز تا هر دو بر این روز دلفروز کنیم
14. بهمی لعلشتاب و به لبکشت درنگ
15. سوی باغ آی که در رود و سرود آمدهاند
16. قمری و فاخته بر سرو بن مینا رنگ
17. راستگوییکه در ایوان ملک ساختهاند
18. حمد هول رباب و پسر سقا جنگ
19. شاه شاهان ملک ارغو که به لشکرگه او
20. صد امیرند مه از بهمن و بهرام و پشنگ
21. این غزل هست بر آن وزن کجا شاعر گفت:
22. «ترکش ای ترک به یک سو فکن و جامهٔ جنگ»
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده