امیر معزی_دیوانقصیده ها (فهرست)

شمارهٔ 427

1. ای تخت و گاه پادشهی جایگاه تو

2. آراسته است مملکت از تخت و گاه تو

3. هستی ندیم شاهی و دولت ندیم تو

4. هستی پناه عالم و ایزد پناه تو

5. فخر همه شهانی و کس نیست فخر تو

6. شاه همه جهانی و کس نیست شاه تو

7. چاه است‌ کین تو که همه زهر دارد آب

8. وافتاده دشمنان تو در قعر چاه تو

9. ماهی که زیر لشکر او سایه‌ای بود

10. بنگرکه بر سر عَلَم توست ماه تو

11. از آفتاب باز نداند تو را کسی

12. گر دارد آفتاب قبا و کلاه تو

13. هر گه‌ که در شکار و سفر باشی ای ملک

14. آب رونده‌ گَرد بشوید ز راه تو

15. ور آب کم بود سپه و لشکر تو را

16. ابر اید و نثارکند بر سپاه تو

17. تا بخت جاودان به تو دادست فرّ و جاه

18. ا‌این هر دوان‌ا بهشت‌ کند فرّ و جاه تو

19. از دوستی که بخت تو دارد تو را همی

20. خواهد که در بهشت بود جایگاه تو

21. شاها دل تو هست به هروقت نیکخواه

22. جاوید شاد باد دل نیکخواه تو

23. تا سال و ماه و روز و شب است اندرین جهان

24. فرخنده باد روز و شب و سال و ماه تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
* کوته کنیم که قصه ما کار دفترست
شعر کامل
سعدی
* تاک بالا دست من بیعت به طوبی بسته است
* خوشه ام عقد اخوت با ثریا بسته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* تفاوتی نکند قدر پادشایی را
* که التفات کند کمترین گدایی را
شعر کامل
سعدی