امیر معزی_دیوانقصیده ها (فهرست)

شمارهٔ 434

1. شاها به خدمت آمد فرخنده مهرگانی

2. وز فرخی و شادی آورد کاروانی

3. گر جشن مهرگان نیست امروز پس چه باشد

4. از عدل توست ما را امروز مهرگانی

5. دیدار توست ما را روشن چو آفتابی

6. ایوان توست شاها عالی چو آسمانی

7. فرّ تو هست‌ گویی در هر سری چو چشمی

8. مهر تو هست گویی در هر تنی چو جانی

9. گردون چو تو نیارد در ملک شهریاری

10. گیتی چو تو نبیند بر خلق مهربانی

11. ای بر حصار دولت عدل تو کوتْوالی

12. وی در سرای شاهی تیغ تو پاسبانی

13. آن کیست کاو به شاهی بر تو کند کمینی

14. وان کیست کاو به مردی بر توکشد کمانی

15. بی‌حکم تو نغرد شیری به مرغزاری

16. بی‌ امر تو نپرّد مرغی ز آشیانی

17. گر اهل مصر بینند از تیغ تو خیالی

18. ور قوم روم یابند از تیر تو نشانی

19. در مصرکس نبیند خصمی و بدسگالی

20. در روم‌ کس نیابد دونی و بدگمانی

21. از درگهت غلامی وز حاسدت سپاهی

22. از لشکرت سواری وز دشمنت جهانی

23. هر نصرتی و فتحی کز تو شود مهیا

24. در چشم بدسگالت تیری است یا سنانی

25. هر کس‌ که سرکشیدست از خطّ طاعت تو

26. صد درد بیش دارد زیر هر استخوانی

27. از خدمت تو سودست ای شاه بندگان را

28. هرگز نبود کس را در خدمتت زیانی

29. اجرام آسمان را گشته است همت تو

30. فرخنده رازداری پیروز ترجمانی

31. شاها خدایگانا از گفتن مدیحت

32. پر عنبرست و گوهر پیش تو هر دهانی

33. از فر دولت تو نشگفت اگر ببارد

34. عنبر ز هر دهانی گوهر زهر زبانی

35. بشکفته باد شاها بزم تو تا قیامت

36. خرّم چو لاله‌زاری زیبا چوگلستانی

37. بادی چنین که بودی شایسته کامکاری

38. بادی چنین که هستی شایسته کامکاری

39. تا ‌هست بخت و دولت هرگز مباد غایب

40. بخت از بر تو روزی دولت زتو زمانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد
* فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد
شعر کامل
سعدی
* سعدیا عمر عزیزست به غفلت مگذار
* وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
شعر کامل
سعدی
* تابه فروردین جهان چون حله رنگین شود
* بوستان پر لاله و پر سوسن و نسرین شود
شعر کامل
فرخی سیستانی