امیر معزی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 41

1. به شب از داغ هجر تو نمیدانم غنود ای‌جان

2. که‌ درد و داغ هجران‌ تو خواب از من ربود ای‌ جان

3. زبهر دیدن رویت چو باشم بر سرکویت

4. خروش پاسبان تو به جان باید شنود ای جان

5. به باغ صحبت وصلت بکشتم تخم امیدت

6. کنون آمد به‌ بر تخمم‌ کسی دیگر درود ای جان

7. مرا شادی رخسار تو باشد هرکجا باشم

8. چو رخسارت نبینم من ندانم شاد بود ای جان

9. همی آتش زنی بر جان من تا از تو بگریزم

10. مرا زین آتش سوزان بسوزی تار و پود ای جان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مریض عشق تو را حاجتی به عیسی نیست
* که کس نمی کند این درد را دوا جز تو
شعر کامل
فروغی بسطامی
* شاه آن نیست که ملکی به سپاهی گیرد
* شاه آنست که بر ملک دلی باشد شاه
شعر کامل
وحشی بافقی
* دستگیری نتوان داشت توقع ز غریق
* اهل دنیا همه درمانده تر از یکدگرند
شعر کامل
صائب تبریزی