شمارهٔ 58
1. آن صنم کاندر دو لب تنگ شکر دارد همی
2. بر سر سرو روان شمس و قمر دارد همی
3. حلقههای زلف او عمدا کند زیر و زبر
4. تا دل و جانمرا زیرو زیردارد همی
5. تلخ گفتار است و شیرین لب نگارین روی من
6. وین عجب بنگر که زهر اندر شکر دارد همی
7. آیت و اللیل بر خواند همی شمس الضحاش
8. تا نقاب از آیت وَالْفَجر بردارد همی
9. آتش عشقش ببرده است آب رویم تا مرا
10. لب از آتش خشک و چشم از آب تر دارد همی
11. گر نخواهد تا غنی گردد ز سیم و زر چرا
12. اشک من چون سیم و رخسارم چو زر دارد همی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده