غزل شمارهٔ 1023
1. رسید موسم عید و صلای می درداد
2. پیاله بر کف خوبان ماه پیکر دارد
3. میی که ساقی رعنا ز خون مستان خورد
4. چه خوابها که بدان غمزه های کافر داد
5. مگر بر آب خود آیم ز خشکی روزه
6. دو سه پیاله بباید مرا سراسر داد
7. بسان نیمه بیضه ز جام نقره تمام
8. که نقل مجلس مستان بط و کبوتر داد
9. خضر بریخت به ساغر ز می که آب حیات
10. پس آن گهی به کف ثانی سکندر داد
11. بر آستانش، خسرو، نثار موسم عید
12. به وزن شعر همه برکشیده گوهر داد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده