امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1065

1. حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد

2. که فتنه ای ز تو در هر ولایتی برسد

3. شود به فتوی خط تو خون حسن مباح

4. اگر به روی تو بر گل روایتی برسد

5. دلت بگفت کسی از ستم نیاید باز

6. مگر ز غیب مر او را هدایتی برسد

7. ز بیم با تو حدیثی نمی توانم گفت

8. که از من و تو به هر کس حکایتی برسد

9. اگر مرا نرسد با تو راز خود گفتن

10. ترا، اگر کنی، ای جان، عنایتی برسد

11. ز آه من به جهان صبح رستخیز دمید

12. بود که شام غمت را نهایتی برسد

13. چو غنچه پای به دامان صبح کش، خسرو

14. ز دوست بو که نسیم عنایتی برسد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در گلستانی که آن سرو میان باریک هست
* سرو را در دیده باریک بین اندام نیست
شعر کامل
محتشم کاشانی
* شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
* خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* عاشق از بار لباس عاریت آسوده است
* بید مجنون را کلاه و جامه از موی خودست
شعر کامل
صائب تبریزی