امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1071

1. نگارا، چشم رحمت سوی من دار

2. عنایت بر تن چون موی من دار

3. مده، ای پارسا، بیهوده بندم

4. دلی، گر می توانی،سوی من دار

5. دو تا شد بازویم زیر سر، آخر

6. دمی سر در خم بازوی من دار

7. جفا کم کن، ولی گر خواهدت دل

8. نمی گویم که شرم از روی من دار

9. هنوزم چند خواهی سوخت، ای چرخ؟

10. بکش یا دوست را پهلوی من دار

11. دلم کز دست هجران خود شد، ای اشک

12. ببر در پیش آن بدخوی من دار

13. مکن بیچاره خسرو را فراموش

14. زبان گه گه به گفت و گوی من دار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد
* عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست
شعر کامل
سعدی
* امشب شراب وصلت بر خاص و عام ریزم
* شادی آنک ماهت بر روزنست امشب
شعر کامل
مولوی
* ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
* کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم
شعر کامل
سعدی