امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1121

1. مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر من بریز

2. درد جام خود برین رسوای مرد و زن بریز

3. چشم تو مست است، گر کم ایستد ناکرده خون

4. خون من در پیش آن قتال مردافگن بریز

5. دشمن جان من است آن غمزه، تا خوش گردد او

6. آنچه درد من شنیدی پیش آن دشمن بریز

7. دل شد از تیر غمت روزن چو خواهد رفت جان

8. شربتی از جام خود باری بر آن روزن بریز

9. خلعت رنگی ست واجب، گر کشم بر سر سبو

10. نیمه دیگر برین دستار و پیراهن بریز

11. مست می رفتم، سبو بر سر فتادم، وان شکست

12. تار کم بشکن بدان و خون من بر من بریز

13. تیرگی عیش مشتاقان ترا چون روشن است

14. بر دل تاریک خسرو باده روشن بریز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دامن صحرا نبرد از چهره ام گرد ملال
* می روم چون سیل تا دریا به فریادم رسد
شعر کامل
صائب تبریزی
* ندارم گر چه در خرمن پر کاهی، به این شادم
* که رزق خوشه چین باشد زبان گندمین از من
شعر کامل
صائب تبریزی
* دختر رز چند روزی شد که از ما گم شده‌ست
* رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید
شعر کامل
حافظ