امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1168

1. آنکه از جان دوست تر می دارمش

2. گر مرا بگذاشت من نگذارمش

3. دل بدو دارم ز من رنجید و رفت

4. می دهم جان تا مگر باز آرمش

5. آنکه در خون دل من خسته است

6. من دو چشم خویش می پندارمش

7. قالب بی روح دارم، می برم

8. تا به خاک کوی او بسپارمش

9. می دهم جان روز و شب در کوی دوست

10. گوهری زین بیش اگر در کارمش

11. روی در پای تو می مالم، مرنج

12. گر به روی سخت خود می آرمش

13. گر چه رویش داد بر بادم چو زلف

14. همچنان جانب نگه می دارمش

15. گر چه هست او یار من، من یار او

16. من کجا یارم که گویم یارمش!

17. هیچ رحمی نیست بر بیمار خویش

18. آن طبیبی را که من بیمارمش

19. با دل خود گفتم او را، چیستی؟

20. گفت خسرو، او گل و من خارمش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برین گونه گردد سراسر سخن
* شود سست نیرو چو گردد کهن
شعر کامل
فردوسی
* تهیدستی سخن را رنگ دیگر می دهد صائب
* ندارد ناله جانسوز چون نی پر شکر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* آب چشمم مگر از خاک درت چاره شود
* ورنه این سیل پیاپی بکند بنیادم
شعر کامل
فروغی بسطامی