امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1172

1. خلق به هر کار و من برسر سودای خویش

2. در هوسی هر کسی من به تمنای خویش

3. گوید همسایه ام هر شبت، این ناله چیست؟

4. مویه خود می کنم بر تن تنهای خویش

5. سینه با تاباک و من بنگرم از بیم جان

6. چند عقوبت کنم بر دل شیدای خویش

7. من چو نمی بینمت، لطف کن ار گه گهی

8. من نه همه جای خود بلکه همه جای خویش

9. حسن فروشی به دل، ناله فروشی به جان

10. سهل چنین هم مکن قیمت کالای خویش

11. در دل تنگم همی جز تو نگنجد کسی

12. کرته ازین به مخواه چست به بالای خویش

13. پا چو به کویت نهم غیرت کوی ترا

14. سرمه دیده کنم خاک کف پای خویش

15. من چو ز اندوه عشق جان نبرم، لیک تو

16. خال ملامت منه بر رخ زیبای خویش

17. در حق خسرو فتد، هیچ، که ضایع کنی

18. رحمت امروز خود از پی فردای خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ساقی سیم ساق من گر همه درد می‌دهد
* کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
* ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگست
شعر کامل
سعدی
* ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
* شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
شعر کامل
حافظ