امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1195

1. او می رود و عاشق مسکین گرانش

2. چون مرده که در سینه بود حسرت جانش

3. بی مهر سواری که عنان باز نپیچد

4. آویخته چندین دل خلقی به فغانش

5. ناخوش همی آزارد و یا طالب خونی ست

6. ای خلق، بگویید به جوینده نشانش

7. یادست که در خواب شیش دیده ام، اما

8. از بی خبری یاد ندارم که چسانش

9. یادش دهی، ای باد، گهی نام گدایی

10. تا دولت دشنام برآید ز زبانش

11. بسیار بکوشم که بپوشم غم خود، لیک

12. آتش چو بگیرد نتوان داشت نهالش

13. از ناله ام ار خلق نخسپد، عجبی نیست

14. از بخت خودم در عجب و خواب نگرانش

15. خسرو، نگرانیش همه بر دل خود گیر

16. کوری دلی را که نباشد نگرانش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برگ خرمایم که از من باد زن سازند خلق
* باد سردم در لب است و ریز ریز اجزای من
شعر کامل
خاقانی
* گر شبی در خانه جانانه مهمانت کنند
* گول نعمت را مخور مشغول صاحب خانه باش
شعر کامل
فروغی بسطامی
* من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم
* مگر تو از کرم خویش یار من باشی
شعر کامل
حافظ