امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1234

1. همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که من دارم

2. به خوبان دیدنم خو شد، عجب خویی که من دارم

3. اگر بر خاک می غلتم مرا دیباست با رویت

4. تعالی الله، عجایب پشت و پهلویی که من دارم

5. ز بندت چون جهم آخر که هر یک بند زلفت را

6. گره بر بسته ام محکم به هر مویی که من دارم

7. جفایت هر که را گویم همه کس روی تو بیند

8. به پیشت چون توان دیدن بدین رویی که من دارم

9. ترازو کردی از من تیر و گویی بر کشم آن را

10. چه خواهی برکشیدن زین ترازویی که من دارم

11. اشارت کن ز ابرو تا کشم سر زیر پای تو

12. کز آن چوگان توان بردن چنین گویی که من دارم

13. صبا دی آمد از کویت دماغم خوش شد از بویت

14. دماغی خوش توان کردن ازین بویی که من دارم

15. دو چشمم جوی شد، گر تو نداری آرزوی من

16. تماشا هم نمی آیی درین جویی که من دارم

17. لطیفه گوییم، خسرو، توانی زیست در هجرم

18. توانم، خاصه با این زور بازویی که من دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هوای دامن صحراست لیلی را مگر در سر؟
* که دل در سینه می لرزد چو برگ بید مجنون را
شعر کامل
صائب تبریزی
* نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
* که گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری
شعر کامل
حافظ
* حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
* تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است
شعر کامل
حافظ