امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1255

1. ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که من چونم؟

2. درین تیمار بی حاصل چه داند کس که من چونم؟

3. من و شبها و نقش او که بر وی فتنه شد جانم

4. همه روزم بدو مایل، چه داند کس که من چونم؟

5. زند هر دم ز بدخویی مرا سنگ جفا بر جان

6. از آن بدخوی سنگین دل، چه داند کس که من چونم

7. شب حامل برای من بزاید هر زمان دردی

8. ز درد این شب حامل، چه داند کس که من چونم؟

9. جدا شد کاروان صبر و راه هجر بی پایان

10. چو دور افتادم از منزل، چه داند کس که من چونم؟

11. مرا خر در خلاب افتاد و از آب دو چشم خود

12. چو کس را نیست پا در گل، چه داند کس که من چونم؟

13. چو کس را دیده بینش نمی بینم که من بیند

14. به جز شاهنشه عادل، چه داند کس که من چونم؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا پیری اگر چون مرده در کافور خواباند
* زکار عشق کی دست و دل من سرد می سازد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
* که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
شعر کامل
حافظ
* هله نومید نباشی که تو را یار براند
* گرت امروز براند نه که فردات بخواند
شعر کامل
مولوی