امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1342

1. من که دور از دوستان وز یار دور افتاده ام

2. مرغ نالانم که از گلزار دور افتاده ام

3. چون زیم کز دل دهندم خلق و دلداری کنند

4. من که هم از دل هم از دلدار دور افتاده ام

5. گر نخواهی یاری از جان و بمیرم در فراق

6. حق به دست من بود کز یار دور افتاده ام

7. پیش هر سنگی همی ریزم ز دل خونابه ای

8. چون کنم چون کز در و دیوار دور افتاده ام

9. گر چه هجرم کشت، هم شادم که باری چندگاه

10. زان دل بدبخت بدکردار دور افتاده ام

11. ای که سامان جویی از من ترک جانم گیر، زانک

12. سالها باشد که من زین کار دور افتاده ام

13. عیش من گو تلخ باش، ای آشنا، یادم مده

14. زان لب شیرین که خسرووار دور افتاده ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گل چه داند که درد بلبل چیست؟
* او همین کار رنگ و بو داند
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* مگر خواهد گشادن باغ شاخ ارغوان را خون
* که نرگس تشت زر بر دست و گلبن نیشتر دارد
شعر کامل
سلمان ساوجی
* تا عشق تو سوخت همچو عودم
* یک عقده نماند از وجودم
شعر کامل
مولوی