امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1401

1. خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشسته ایم

2. مگسل ز ما که بهر تو از خود گسسته ایم

3. آه، ار به روی تو نگشاییم ما شبی

4. چشمی که در فراق تو شبها نشسته ایم

5. آلوده جفای تو جان می رود درون

6. هر چند کز خدنگ جفای تو خسته ایم

7. سامان ز ما طلب مکن، ای پارسا، که من

8. میخواره و سفال به تارک شکسته ایم

9. در ده شراب شادی از آن رو که عقل رفت

10. دانی که از کدام بلا باز رسته ایم؟

11. خسرو، چه جای صرفه جان است و بیم سر

12. ما را که پیش سنگ ملامت نشسته ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران
* اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد
شعر کامل
سعدی
* می کند کار خرد، نفس چو گردید مطیع
* دزد چون شحنه شود امن کند عالم را
شعر کامل
صائب تبریزی
* نسیم در سر گل بشکند کلاله سنبل
* چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید
شعر کامل
حافظ