امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1415

1. نی پای آن که از سر کویت سفر کنم

2. نی دست آنکه دست به زلف تو در کنم

3. چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش

4. ممکن نشد که لوح صبوری ز بر کنم

5. ماهی متاع صبر کنم جمع و ز آب چشم

6. در مجلس خیال تو یک روزتر کنم

7. خوابم نماند و خواب اجل هم خوش است، لیک

8. گر خشتی ز آستانه تو زیر سر کنم

9. عمری گذشت، هیچ نیامد زمان آنک

10. روزی به روی تو شب غم را سحر کنم

11. ذوق جفا و جور تو بر من حرام باد

12. گر من به جز وفای تو کاری دگر کنم

13. چشمت به خواب ناز و مرا قصه ای دراز

14. آمد شبم به روز، سخن مختصر کنم

15. هر کس به سوی حور رود، من به سوی تو

16. چون بامداد حشر سر از خواب بر کنم

17. روزی گذشته بود برای سوار و من

18. هر بامداد آیم و آن سو نظر کنم

19. دردش به از سر است و من سر بریده را

20. آن سر کجا که در سر آن درد سر کنم

21. یاران ز پند بس که ز خسرو رها نشد

22. آن دل که پیش تیر ملامت سپر کنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخن چون برابر شود با خرد
* روان سراینده رامش برد
شعر کامل
فردوسی
* عندلیبی راکه ازگل با خیال گل خوش است
* هیچ باغ دلگشایی نیست چون چاک قفس
شعر کامل
صائب تبریزی
* تا دهان و رخ ترا دیدند
* غنچه دل تنگ و ارغوان خجلست
شعر کامل
اوحدی