امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1417

1. با تو چه روز بود که من آشنا شدم؟

2. کز روزگار صبر و سلامت جدا شدم

3. هر دم به خون دیده خود غرقه می شوم

4. من خون گرفته با تو کجا آشنا شدم؟

5. از من قرار و صبر، ندانم کجا شدند؟

6. من خود ز خویش هیچ ندانم، کجا شدم؟

7. از بس که گم شدم به خیالات زلف تو

8. موری بدم که در دهن اژدها شدم

9. بارم نبود کوه غم، اما به بوی تو

10. در زیر بار منت باد صبا شدم

11. ای پندگوی، تا رخ او را ندیده ای

12. بگریز و جان ببر تو که من مبتلا شدم

13. او رخ نمی نمود، به زاری بدیدمش

14. من خود برای جان و دل خود بلا شدم

15. هر دم به داغ هجر چو عیشم عذاب بود

16. باری ز ننگ زیستن خود رها شدم

17. خسرو به بندگیت غلامی ست بی بها

18. خاصه کنون که بنده تو بی بها شدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر عود نه صندل سپید است
* با سرخ گل تو سرخ بید است
شعر کامل
نظامی
* مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
* یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
شعر کامل
حافظ
* شوری از ناله مجنون به بیابان افتاد
* که دل از سینه لیلی ره صحرا برداشت
شعر کامل
صائب تبریزی